کد مطلب:188657 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:250

معجزه 06
روایت شده از ابومحمد سفیان از پدرش كه از عمش شنیده كه گفت: قیس بن ربیع روایت كرده، در خدمت امام محمد باقر (علیه السلام) بودم و به عنوان میهمان دعوت شدم، در منزل ایشان، چیزی به جز خشت ندیدم. وقت نماز عشاء رسید، آن حضرت به نماز ایستاد و من به او اقتدا كردم. بعد از نماز، دست مباركشان را به طرف خشت بردند و مندیلی سنگین از آن بیرون آوردند و مائده ای پهن شد كه هر طعام سرد و گرمی در آن بود.

حضرت امام محمد باقر (علیه السلام) فرمودند: «این غذایی است كه حق تعالی، برای اولیاء خود مهیا كرده است» . من و ایشان از آن مائده خوردیم و بعد مائده در آن خشت برگشت، شك كردم و كنجكاوی بر من غلبه كرد. وقتی حضرت برای حاجتی بیرون رفتند؛ من آن خشت را زیر و رو كردم و آن را چیزی جز یك خشت كوچك ندیدم.

حضرت آمدند و منظور و فكر مرا دانستند. دو مرتبه از آن خشت، قدح ها، كوزه ها و سبدهایی كه پر از آب بود، بیرون آوردند. از آن ها نوشیدیم و بعد، آن ها را به جای خود برگرداند.



[ صفحه 41]



حضرت به من فرمودند: «مثل تو با من، مثل یهود است كه گاهی به مسیح (علیه السلام) ایمان نمی آوردند، آنگاه به خشت فرمان می داد تا صحبت كند و خشت تكلم می كرد» .